بسم الله الرحمن الرحیم
او شیفته ی امام بود،
از شوق رسیدن به امام حسین در پوست خود نمی گنجید به امام هم رسید اما...
***
بسم الله الرحمن الرحیم
او شیفته ی امام بود،
از شوق رسیدن به امام حسین در پوست خود نمی گنجید به امام هم رسید اما...
***
بسم الله الرحمن الرحیم
برادرجانم دلم برایت تنگ شده...
می گفت عنایت شهید قریشی است به اینجا رسیدم...خواهرم خوش به حالت...
دلم لرزید تا چشمم به عکست افتاد، خیلی بی معرفتی کردم آخه دور شدم و توفیقی ام کم شده برادرم...
برادرجانم سید بزرگوار توفیق زیارت می دهید؟!؟
گلزار، حرم، کربلا، مشهدالرضا، حر، شهید دل تنگ است.
شرط بی بال و پری بود نمی دانستیم...
اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ إِلَیْکَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیْکَ شَارِعَةٌ وَ أَعْلامَ الْقَاصِدِینَ إِلَیْکَ وَاضِحَةٌ وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِینَ مِنْکَ فَازِعَةٌ وَ أَصْوَاتَ الدَّاعِینَ إِلَیْکَ صَاعِدَةٌ وَ أَبْوَابَ الْإِجَابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ
بسم الله الرحمن الرحیم
امام حسین علیه السلام ره سپرد تا به قطقطانیه منزل کرد و خیمه ای بر پا دید، فرمود این خیمه کیست؟گفتند از عبیدالله بن حر حنفی؛ امام حسین علیه السلام به او پیام داد که ای مرد! تو گنهکار و خطاکاری و اگر در این موقع به خدا توبه نکنی و من را یاری نکنی تا جدم برابر خدای تبارک تعالی شفیع تو باشد، در غیر این صورت خدای عزوجل بدان چه کردی مواخذه ات کند.
او گفت: یابن رسول الله اگر یاریت کنم اول کس باشم که جانم قربانت کنم؛ ولی این اسبم را تقدیمت کنم که به خدا قسم هر وقت سوارش شدم هر چه را خواستم دریافتم و هر که قصد مرا کرده از او نجات یافتم؛ او را برگیر.
امام حسین علیه السلام از او رو گردانید و فرمود ما را نیازی به تو و اسب تو نیست و من ستمکاران را به کمک خود نپذیرفتم ولی بگریز و نه با ما باش و نه بر ما زیرا هر که فریاد و شیون ما خاندان را بشنود و اجابت نکند؛ خدایش برو در دوزخ اندازد(1)
کسانی که در حسرت یاری امام حسین علیه السلام هستند و ندای "یا لیتنا کنا معک" سر می دهند باید بدانند عاشورای دیگری در پیش است...
1:امالی (للصدوق)، ص154
بسم الله الرحمن الرحیم
مجلس ِجابر (جُنادة) ابن حارث سلمانی
از یاران امیرالمؤمنین علی (ع) و از شخصیت های مشهور شیعه در شهر کوفه بود. سلمان تیره ای از مراد، تیره ای از قبیله ی معروف مذحج بود. جابر بن حارث سلمانی از افرادی بود که در نهضت مسلم بن عقیل شرکت کرد و به وسیله ی مسلم با امام حسین (ع) بیعت نمود، اما پس از خیانت مردم کوفه و شکست مسلم و مخفی شدنش، جابر همراه گروهی چون مجمع بن عبدالله العائذی و عمرو ابن خالد صیداوی و سعد (غلام او) از کوفه بیرون آمد و قبل از رسیدن کاروان امام حسین (ع) به کربلا، به سپاه امام پیوست. اگرچه لشگر حربن یزید ریاحی جلو آنها را گرفت و می خواست تا آنها را یا به کوفه برگرداند و یا بازداشت کند، ولی با حمایت امام (ع) نتوانست از ورود آنها به کاروان حسین جلوگیری کند، در واقع کاری از دستش برنیامد و آنها به سپاه امام پیوستند. روز عاشورا در اولین حمله همه جانبه ی لشگر عمر سعد، جابر بن حارث و یاران دیگرش به قلب لشگر حمله بردند و جنگی سخت کردند ولی محاصره شدند و از سپاه امام (ع) جدا افتادند و در اینجا بود که به دستور حسین (ع) حضرت اباالفضل به لشگر عمر سعد حمله کرد و جابر و بقیه ی سربازان مجروح را نجات داد و چون لشگر عمر سعد دوباره به آنها نزدیک شد، جابر با شمشیرش آن قدر جنگید تا با دوستان دیگرش همگی شهید شدند.
منـابـع
جواد محدثی- فرهنگ عاشورا
موسوعه الامام الحسین به نقل از تاریخ طبری، انساب الاشراف، مقتل مقرم، کامل ابن اثیر
سید مصطفی حسینی دشتی- معارف و معاریف
شیخ عباس قمی- نفس المهموم
+می شود اهل کوفه بود اما کوفی منش نبود...
+در میان این همه ترس و وعده مال و جاه و مقام می شود پرواز کرد و حسینی شد.
+آگاه باشید . . .وقتی وقتش برسد ، چشم در چشم موعودفقط آنهایی سربلندند که در کوفه ی انتظارمسلم ابن عقیل را فهمیده باشند!!
+پیشاپیش عید سعید فطر مبارک باد.
وآخردعوانا ان الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی***چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
خیلی ها در انتظار معشوقی ندیده روزگار می گذرانند، بی تاب می شوند و حاضرند هر سختی را به جان بخرند، عاشق شدن راحت است، اما عاشق ماندن کار هر کسی نیست. تا حالا رفتارهایت را بر مدار معشوق تنظیم می کردی و مختصات می گرفتی یا بر اساس دل خودت؟؟؟ چه کسانی مدعی عشق اند و لاف عشق می زنند...که اگر عشق باشد، بهانه ای در کار نیست و هر مشکل و سختی آسان است.
شیرین مجلس، به مجلس بیا و تامل کن... !
« بسم الله الرحمن الرحیم »
گاه خسته می شویم از این همه دویدن و تلاش برای رسیدن به کرسی فلان دانشگاه ! گاه خسته می شویم از تلاش های مستمر برای استخدام در فلان بانک و موسسه !گاه خسته می شویم از مسیر تکراری محل کارمان !گاه خسته می شویم از برخوردها و رفتار های سنگین بالادست و زیردست !
گاه خسته می شویم از نگاه های توجیه نکننده ی اطرافیان!
گاه خسته می شویم از پند و اندرزهای تکراری دوستان و آشنایان ! گاه خسته می شویم از نشست و برخاست های اجباری !
گاه خسته می شویم از خنده های اجباری !گاه خسته میشویم از نوشتن های تکراری !گاه خسته می شویم از این همه دویدن و نرسیدن!گاه خسته می شویم از این همه هیاهو ، هیاهویی برای هیچ !
به دلمان نگرانی می افتد ، نگران می شویم از زود رسیدن روزی که همه از آن روز فراری هستیم و می هراسیم ، از روز آخری که وقتی فرا برسد ،هزار کار نکرده و وعده وفا نکرده داریم و ره توشه مان خالی است .
وقتی به خود می نگریم انگار بیست سال ،سی سال ، چهل سال ، پنجاه سال ، در غفلت به سر برده ایم و گویا تمام عمرمان غافل بوده ایم ؛ اما خدایی که در این نزدیکی ، نمی گذارد همین طور رها شویم و نفس نفس بزنیم و همه چیز تمام شود هنوز زمان و جایی هست که در آن می شود دنیا و مافیها را برای چند روزی رها کرد و زیر سقفی رفت .
که فقط بوی ذکر، دعا ،نماز و خدا می دهد؛ خوب که نگاه می کنی می بینی هنوز هم می شود دنیا برای سی روز هم که شده بهشتی شود و در این چند روز قفس تنگ دنیا را شکست و از پی رفع دلتنگی های دنیایی به سوی بندگی و حریت در پرتو الطاف الهی پرواز کرد ؛ می شود با تدبر در آیه ،آیه ی قرآن جواب از کوره دررفتن ها و خستگی های روزمرگی هایت را بدست آورد؛
می شود سحرهای رمضان تو هم مثل سحر های شهید سید مجتبی علمدار، زهرایی و فاطمی شود ؛ می شود عاشورا خواندن تو هم در وقت نیمه شب ، مثل عاشورا خواندن رزمندگان نوجوان جبهه ها ی شلمچه ،فکه ، دوکوهه و طلاییه آنقدر باصفا و با خلوص همراه باشد که عطر امام مظلومت را در پس پرده غیبت ها و محصور در کوتاهی ها و عدم معرفت ها استشمام کنی.
می شود اشک و ناله این الطالب بدم المقتول بکربلایت در صبح آدینه های رمضان را به اشک و ناله های غم از دست دادن مولاعلی (ع) در لیالی قدر پیوند دهی ومنتظر تایید و امضای امام زمان خودباشی .
چه حلاوتی دارد که در این شهر بزرگ و از بین این همه انسان جور واجور ودر این آفتاب سوزان و گرمای طاقت فرسای تابستان تو انتخاب شده ای تا چند روزی هرچند کوتاه در کنار خدای خود باشی و بندگی کنی ؛ مولای من توبه و انابه در این روزها و شب ها و نوای مولایَ یا مولای، چقدر لذت بخش است گویا اینجا بازار خرید اشک های جوشیده از دورن انسان هایی است که برسر سفره ارجعی الی ربک نشسته اند و فریاد الهی العفو سر می دهند .
و امسال تو هم در میان آن ها نشسته ای و باید بندگی کنی با روزه ، دعا ، با تفکر وحتی با مطالعه و تحصیل چون مهمان یک دعوت ویژه شده ای پس هیچ آداب و تربیت مجو ، هرچه میخواهد دل تنگت بگو.
نویسنده: زینب بختیاری
کلیپ صوتی بنده فراری با صدای حاج منصور ارضی از تولیدات پایگاه فرهنگی صاحب الزمان (روحی فداه)
اَللّهُمَّ اِنَّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ،
وَغَیْبَةَ وَلِیِّنا،
وَکَثْرَةَ عَدُوِّنا،
وَقِلَّةَ عَدَدِنا،
وَشِدّةَ الْفِتَنِ بِنا،
وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا،
فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
وَاَعِنَّا عَلى ذلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ،
وَبِضُرٍّ تَکْشِفُهُ، وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ،
وَرَحْمَةٍ مِنْکَ تَجَلِّلُناها، وَعافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ
بشریت دارد همینطور این راه را طى میکند تا به اتوبان
برسد؛ این اتوبان، دورانِ مهدویت است، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام الله علیه) است.
اینجور نیست که وقتى به آنجا رسیدیم، یک حرکت دفعى انجام بگیرد و بعد هم تمام
بشود؛ نه، آنجا یک مسیر است. در واقع باید گفت زندگى اصلى بشر و حیات مطلوب بشر از
آنجا آغاز میشود و بشریت تازه مىافتد در راهى که این راه یک صراط مستقیم است و او
را به مقصد آفرینش میرساند؛ «بشریت» را میرساند، نه آحادى از بشریت را، نه افراد
را، مجموعهها را میرساند.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار پژوهشگران
و کارکنان مؤسسه «دارالحدیث» و پژوهشگاه «قرآن و حدیث» ۱۳۹۳/۰۳/۲۱