« بسم الله الرحمن الرحیم »

گاه
خسته می شویم از این همه دویدن و تلاش برای رسیدن به کرسی فلان دانشگاه !
گاه خسته می شویم از تلاش های مستمر برای استخدام در فلان بانک و موسسه
!گاه خسته می شویم از مسیر تکراری محل کارمان !گاه خسته می شویم از
برخوردها و رفتار های سنگین بالادست و زیردست !
گاه خسته می شویم از نگاه های توجیه نکننده ی اطرافیان!
گاه خسته می شویم از پند و اندرزهای تکراری دوستان و آشنایان ! گاه خسته می شویم از نشست و برخاست های اجباری !
گاه
خسته می شویم از خنده های اجباری !گاه خسته میشویم از نوشتن های تکراری
!گاه خسته می شویم از این همه دویدن و نرسیدن!گاه خسته می شویم از این همه
هیاهو ، هیاهویی برای هیچ !
به
دلمان نگرانی می افتد ، نگران می شویم از زود رسیدن روزی که همه از آن روز
فراری هستیم و می هراسیم ، از روز آخری که وقتی فرا برسد ،هزار کار نکرده و
وعده وفا نکرده داریم و ره توشه مان خالی است .
وقتی
به خود می نگریم انگار بیست سال ،سی سال ، چهل سال ، پنجاه سال ، در غفلت
به سر برده ایم و گویا تمام عمرمان غافل بوده ایم ؛ اما خدایی که در این
نزدیکی ، نمی گذارد همین طور رها شویم و نفس نفس بزنیم و همه چیز تمام شود
هنوز زمان و جایی هست که در آن می شود دنیا و مافیها را برای چند روزی رها
کرد و زیر سقفی رفت .
که
فقط بوی ذکر، دعا ،نماز و خدا می دهد؛ خوب که نگاه می کنی می بینی هنوز هم
می شود دنیا برای سی روز هم که شده بهشتی شود و در این چند روز قفس تنگ
دنیا را شکست و از پی رفع دلتنگی های دنیایی به سوی بندگی و حریت در پرتو
الطاف الهی پرواز کرد ؛ می شود با تدبر در آیه ،آیه ی قرآن جواب از کوره
دررفتن ها و خستگی های روزمرگی هایت را بدست آورد؛
می شود سحرهای رمضان تو هم مثل سحر های شهید سید مجتبی علمدار،
زهرایی و فاطمی شود ؛ می شود عاشورا خواندن تو هم در وقت نیمه شب ، مثل
عاشورا خواندن رزمندگان نوجوان جبهه ها ی شلمچه ،فکه ، دوکوهه و طلاییه
آنقدر باصفا و با خلوص همراه باشد که عطر امام مظلومت را در پس پرده غیبت
ها و محصور در کوتاهی ها و عدم معرفت ها استشمام کنی.
می شود اشک و ناله این الطالب بدم المقتول بکربلایت
در صبح آدینه های رمضان را به اشک و ناله های غم از دست دادن مولاعلی (ع)
در لیالی قدر پیوند دهی ومنتظر تایید و امضای امام زمان خودباشی .
چه
حلاوتی دارد که در این شهر بزرگ و از بین این همه انسان جور واجور ودر این
آفتاب سوزان و گرمای طاقت فرسای تابستان تو انتخاب شده ای تا چند روزی
هرچند کوتاه در کنار خدای خود باشی و بندگی کنی ؛ مولای من توبه و انابه در
این روزها و شب ها و نوای مولایَ یا مولای، چقدر لذت بخش است گویا اینجا
بازار خرید اشک های جوشیده از دورن انسان هایی است که برسر سفره ارجعی الی
ربک نشسته اند و فریاد الهی العفو سر می دهند .
و
امسال تو هم در میان آن ها نشسته ای و باید بندگی کنی با روزه ، دعا ، با
تفکر وحتی با مطالعه و تحصیل چون مهمان یک دعوت ویژه شده ای پس هیچ آداب و
تربیت مجو ، هرچه میخواهد دل تنگت بگو.
نویسنده: زینب بختیاری
کلیپ صوتی بنده فراری با صدای حاج منصور ارضی از تولیدات پایگاه فرهنگی صاحب الزمان (روحی فداه)
(اینجا کلیک کنید)