بسم رب الزهرا سلام الله علیها
به روضه خوانی خورشید و اشک ابر قسم
که قدِ ماه به پای غمت کمان شده است
که باد محض عزای تو نوحه خوان شده است
نفس بده!
نفس بده!
که دم مرگ روی دست شما،
تمام خلق بگویند:
گفت:
یازهرا...
بسم رب الزهرا سلام الله علیها
به روضه خوانی خورشید و اشک ابر قسم
که قدِ ماه به پای غمت کمان شده است
که باد محض عزای تو نوحه خوان شده است
نفس بده!
نفس بده!
که دم مرگ روی دست شما،
تمام خلق بگویند:
گفت:
یازهرا...
بخوان بلال!
به نیّت چهارده قرن اندوه چهارده قرن مصیبت
چهارده قرن بیکسی و دلتنگی از بلندای این مرتفع موزون
از بلندای این گنبد همگون از ارتفاع این پهناور نیلی
تا بیفتند از پا این دیوارهای روبروی حریص تا بسوزند این درهای نامطمئن
تا کنار برود حجاب های دروغین تا دنیا از حرکت بایستد
تا چشمان اشباح زده تاریخ، شعله بگیرد «ای فقط شبیه خودت»
ای فقط شبیه فاطمه شبیه نور شبیه باران
ای بهشت بینشان! که تمام گلهای جهان بعد از تو کبودند و سرخ
که تمام پنجره های جهان بعد از تو کورند و کر
که تمام آینه های جهان بعد از تو شکسته اند و غبار گرفته
که تمام فروردین های جهان بعد از تو زمستان اند
که تمام پروانه های جهان بعد از تو از مرگ پروا ندارند بگذار پنجره های روبرو بسته باشند