مجلس چهارم
بسم الله الرحمن الرحیم
صوت نوشت : (+)
مجلس چهارم را پای منبر عشق می نشینیم
یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات میدهد و گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطهی گمراهی میغلتاند. ای شریح قاضی! چرا وقتی که دیدی هانی در آن وضعیت است، شهادت حق ندادی؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهندهی دنیا بر دین، همین است.
به داخل شهر کوفه برگردیم: وقتی که عبیداللَّه بن زیاد به رؤسای قبایل کوفه گفت بروید و مردم را از دور مسلم پراکنده کنید وگرنه پدرتان را در میآورم چرا امر او را اطاعت کردند؟! رؤسای قبایل که همهشان اموی نبودند و از شام نیامده بودند! بعضی از آنها جزو نویسندگان نامه به امام حسین علیهالسّلام بودند. شَبَثْ بن ربْعی یکی از آنها بود که به امام حسین علیهالسّلام نامه نوشت و او را به کوفه دعوت کرد. همو، جزو کسانی است که وقتی عبیداللَّه گفت بروید مردم را از دور مسلم متفرّق کنید قدم پیش گذاشت و به تهدید و تطمیع و ترساندن اهالی کوفه پرداخت!
چرا چنین کاری کردند؟! اگر امثال شَبَثْ بن ربْعی در یک لحظهی حسّاس، به جای اینکه از ابن زیاد بترسند، از خدا میترسیدند، تاریخ عوض میشد. گیرم که عوام متفرّق شدند؛ چرا خواصِ مؤمنی که دوْر مسلم بودند، از او دست کشیدند؟ بین اینها افرادی خوب و حسابی بودند که بعضیشان بعداً در کربلا شهید شدند؛ اما اینجا، اشتباه کردند.
البته آنهایی که در کربلا شهید شدند، کفّارهی اشتباهشان داده شد. دربارهی آنها بحثی نیست و اسمشان را هم نمیآوریم. اما کسانی از خواص، به کربلا هم نرفتند. نتوانستند بروند؛ توفیق پیدا نکردند و البته، بعد مجبور شدند جزو توّابین شوند. چه فایده؟! وقتی امام حسین علیهالسّلام کشته شد؛ وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت؛ وقتی فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگرچه فایده؟! لذاست که در تاریخ، عدّهی توّابین، چند برابر عدّهی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! بهخاطر اینکه در وقت خود نیامدند. کار را در لحظهی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند.
...
خواص! خواص! طبقهی خواص! عزیزان من! ببینید شما جزو کدام دستهاید؟ اگر جزو خواصید - که البته هستید - پس حواستان جمع باشد. عرض ما فقط این است. البته مطلبی که دربارهی آن صحبت کردیم، خلاصهای از کل بود. در دو بخش باید روی این مطلب کار شود: یکی بخشِ تاریخی قضیه است؛
بخش دیگری که باید روی آن کار شود، تطبیق با وضع هر زمان است. نه فقط زمان ما، بلکه هر زمان. باید معلوم شود که در هر زمان، طبقهی خواص، چگونه باید عمل کنند تا به وظیفهشان عمل کرده باشند. اینکه گفتیم اسیر دنیا نشوند یک کلمه است. چگونه اسیر دنیا نشوند؟ مثالها و مصداقهایش چیست؟
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، ۱۳۷۵/۰۳/۲۰
متن کامل (اینجا
اگر به عیادت میرفتم( ++)
سید بزرگواری این شعر رو برامون فرستاده ان شاءالله سبکش رو هم می گیرم تقدیم به زائرین رقیه خاتون سلام الله علیها:
نمیتونم صدات بزنم آخه بابا گرفته صدام
نمیتونم پابه پای تو که بیام آخه آبله داره پاهام
هر شب هق هق میکردم
دیگه داشتم دق میکردم
حلا که با سر اومدی دور طبق میگردم
تنها گیر آوردنت میدونستن مادر نداری
تنها گیر آوردنت فکر کردن خواهر نداری
چشم ای خیس منو تو نگاه بکن یکی اشک یکی خونه
ولی بابا موهامو تو نگاه نکن کمی سوخته کمی پریشونه
کاش از ناقه نمی افتادم
کاش میرسیدی به فریادم
اون لحظه ای که جون دادم
زجر میخندید به فریادم
تنها گیر آورد منو تا که تونست میزد منو
تنها گیر آورد منو مثه فاطمه میزد منو
نپرس ازم چرا گوشم مجروحه چون گوشوارمو یکی کشیده
معجرمو بردن ولی یه تار مومو بابا جونم هیشکی ندیده
کاش که حرمت نگه میداشتن
رو گونم رد دست گذاشتن
سرا تا که روی نی بالا رفت
رو چادر زینب پا گذاشتن
تنها مونده بود حرم نه علم بود و نه صاحب علم
تنها مونده بود حرم نامحرما و اهل حرم
ممنون از حضور و یادآوری زیباتون...
التماس دعای فرج و شهادت