بسم الله الرحمن الرحیم
شاخه طوبی مثل همیشه مهمانی برپاست. یکی از مهمانان همیشگی شهدا یه هدیه ثبت کرده بود نوشته بود:
14 صلوات + یک امربه معروف یا نهی از منکر با کمک خود شهید
شهداراهتان ادامه دارد...
بسم الله الرحمن الرحیم
شاخه طوبی مثل همیشه مهمانی برپاست. یکی از مهمانان همیشگی شهدا یه هدیه ثبت کرده بود نوشته بود:
14 صلوات + یک امربه معروف یا نهی از منکر با کمک خود شهید
شهداراهتان ادامه دارد...
حکایت " حسین آرام جانم" اما حکایت دیگری ست...
اصلاً همه ی اتفاق ها توی همین کلمه ی حسین است...
هم زمان که تو را بیقرار می کند آرام می کند...
هم زمان که تو را آرام می کند بیقرار می کند
(+)
بسم الله الرحمن الرحیم
خوشا به حالت که این محرم در جوار حسینی ..
هدیه به روح طلبه مظلوم و شهید علی خلیلی صلوات.
بسم الله الرحمن الرحیم
به اذن مادرسادات سلام الله علیها...دعوت شدیم روضه ارباب علیه السلام...
چه محرمی شود امسال..
الحمدلله
"شهید گمنام"
میروی یا میمانی؟اگر بمانی تاوانش گمنام سوختن است! ومن تاقیامت دلتنگ توام ...چه زیباست سوختن برای تو
مسافری که از کربلا می آید این گونه می آید:
ای دل ببار
.
.
.
.
و زیر این باران رحمت :
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم
یار غریب نوشت: فردا حضرت امام خامنه ای مدظله العالی بر پیکر آیت_الله_مهدوی نماز میخوانند.
شروع مجلس نهم:
جناب بُرَیر بن خُضَیر
هَمدانیّ کُوفی رحمة الله علیه
اول نوشت: با شنیدن خبر حرکت حسین(ع)، خود را به مکه رساند و از مکه تا کربلا همسفر امام خویش شد.
"بُریر عبدالرحمن انصاری" از نیکان و تابعین امام همام، علی ابن ابی طالب علیه السلام است، او از بزرگان و قاریان مسجد جامع کوفه و تفسیر نگاری پرهیزگار و از بزرگان و شرافتمندان قبیله همدان و ساکن کوفه بود.
او چهل سال نماز صبح خود را به وضوی نماز عشاء به جای میآورد، و هر شب یک ختم قرآن میکرد. در زمان او کسی عابدتر از او نبوده، و مورد اعتماد امام سجاد علیه السلام و اهل حدیث نیز بوده است.
وقتی خبر حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه منوره به مکه معظمه در کوفه پیچید، بریر از کوفه به سوی مکه حرکت کرد تا به جمع یاران امام بپیوندد، و تا آخر امام را همراهی نمود.
شب عاشورای بریر
حالت "بریر" در شب عاشورا دیدنی بود. او در آن شب با "عبدالرحمن" مزاح و شوخی میکرد. "عبدالرحمن" به او اشکال گرفت که این ساعت، زمان شوخی و بذلهگویی نیست. "بریر" در پاسخ گفت: "ای برادر! قوم و تبار من میدانند که زمانی که جوان بودهام اهل بذلهگویی نبودهام، چه رسد به زمان پیری و کهولت سن. اما من واقفم به آن چه به زودی ملاقاتش خواهیم کرد. به خدا سوگند، تنها فاصله ما و حورالعین حمله این قوم با آن شمشیرهایشان است، چقدر مایلم که آن زمان هم اکنون باشد.
هوالعشق
هوای روضه مادر کرده دلم...
+خبر آمد خبری در راه است...
به بهانه سالگرد شهادت شهید سید رضا قریشی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
سلام بر برادرعزیزم! سید عزیزتر از جانم!گوشه دنجی می خواستم که به دور از همه دغدغه های روزمره؛ فقط با تو باشم و حرفهای دل بی قرارم را با تو بزنم. وقتی فقط یکی باشد و به حرف هایت گوش دهد.
داداشی! می خواستم برات مثل زینب(سلام الله علیها) خواهری کنم، اما خودت می دونی کم گذاشتم برات.قول دادم دیگه گناه نکنم اما بازم...
داداشی! اینجا آسمان رو میگم! فاطمی شدنش رو یاد می آوری؟ از روزای فاطمیه شروع شد..تو همون روضه ای که بوی چادر خاکی مادر رو می داد یادته! یادته بر ما چه گذشت...نیت کردیم بانام تو و برادر جانمون سید محسن بنویسیم برای حضرت مادر...اکنون! داداشی بخاطر بانوی بی نشان مدینه دستم رو بگیر که بتونم خوب باشم.
داداشی من که جز تو کسی رو ندارم که نازش رو بکشم، قول می دم که دیگه دختر خوبی باشم. قول می دم مثل خودت باشم..مثل شهید...
حرفایی هم بود که نمی شود نوشت .فقط برایتان یک یادگاری می گذارم از تربت پاکش که خود گوای تمام حرف های ماست.یاعلی
چه زیباست که به دست یک شهید تربیت یابی، چشم بگشایی و متولد شوی.
روضه قتلگاه ( اینجا)