آسمان مدیون زهراست

آسمان مدیون زهراست

بسم الله الرحمن الرحیم
اینجا قرارگاه دل است. به نیابت از شهیدان غلامرضا آویش ،سید رضا و سید محسن قریشی
خاک پای مادر مظلومیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
صل الله علیک ایتها الشهیده...
********

بایگانی
آخرین مطالب

بسم الله الرحمن الرحیم

نشسته روبروی امام میگه آقا به کوفه نروید.

با آقا صحبت میکنه سوال می پرسه،جواب هم می شنوه، اما همراه امام نمیشه...

حتی جواب امام هم ...

قصه خود ماست، قال الصادق، قال الباقر و...فقط شنیدن و عمل نکردن.


 آقا حج رو رها کردند و سمت کوفه ...........گوش کن نوای کاروان می آید!



http://arbaeen.net/wp-content/uploads/2014/01/56.jpg




روز دوشنبه، چهاردهم ذیحجّه امام حسین علیه السلام وارد «ذات عرق» شدند و با مردی از قبیله بنی اسد به نام بشر بن غالب ملاقات نمود و از اوضاع مردم کوفه پرسید. او در جواب گفت: «دلها با شما و شمشیرها با بنی امیه.» امام فرمود: «راست گفتی ای برادر اسدی.»

بشر از امام درباره این آیه پرسید: «یوْمَ نَدْعُوا کلُّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ»؛(آیه 71 اسرا)روزی که هر کس با امامش خوانده می شود.» حضرت فرمود: «هُمْ اِمامانِ اِمامٌ هُدی دَعا اِلی هُدی وَاِمامٌ ضَلالَةٌ دَعا اِلی ضَلالَةٍ فَهُدی مَنْ اَجابَهُ اِلَی الْجَنَّةِ وَمَنْ اَجابَهُ اِلَی الضَّلالَةِ دَخَلَ النَّار؛ دو دسته امام وجود دارد: امام هدایت که [مردم را ]به هدایت می خواند و امام گمراهی که به ضلالت دعوت می کند. کسی که امام هدایت را پیروی کند، به بهشت می رود و کسی که امام ضلالت را پیروی کند، داخل در جهنّم خواهد شد.» بشر با امام همراه نشد. بعدها او را دیدند که بر سر قبر امام حسین علیه السلام گریه می کند و از اینکه او را یاری نکرده است، پشیمان است.

۱۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۱۹:۵۱
مدیون زهرا سلام الله علیها

بسم رب الزهرا(سلام الله علیها)

چقدر زیبا و دلنشین قرآن می خواند مادر.

طوری قرآن می خواند که گویی آیه به آیه را می دید و با آن ها زندگی می کرد.

وقتی به آیه های بهشتی می رسید چنان شادی و نشاط وجودش را در می آمیخت که گویی در زیر درختان بهشتی...

و آن گاه که آیه های عذاب بر زبان جاری می کرد، چونان بید به خود می لرزید و اشک چشمانش چون سیل جاری بود.

 

بسم الله..آیات 13 تا 19 سوره مبارکه ابراهیم با دل بخوان ...ببینی چه حالی داری؟

 

وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی‏ مِلَّتِنا فَأَوْحى‏ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَ13وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامی‏ وَ خافَ وَعیدِ14وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنیدٍ15مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسْقى‏ مِنْ ماءٍ صَدیدٍ16یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکادُ یُسیغُهُ وَ یَأْتیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلیظٌ17مَثَلُ الَّذینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فی‏ یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلى‏ شَیْ‏ءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعیدُ

(ولی ) کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد ، مگر اینکه به آیین ما بازگردید!» در این حال ، پروردگارشان به آنها وحی فرستاد که: «ما ظالمان را هلاک می کنیم!

و شما را بعد از آنان در زمین سکوت خواهیم داد ، این ( موفقیّت ) ، برای کسی است که از مقام ( عدالت ) من بترسد و از عذاب ( من ) بیمناک باشد!»

و آنها ( از خدا ) تقاضای فتح و پیروزی ( بر کفار ) کردند و ( سرانجام ) هر گردنکش منحرفی نومید و نابود شد!

به دنبال او جهنم خواهد بود و از آب بد بوی متعفّنی نوشانده می شود! بزحمت جرعه جرعه آن را سرمی کشد و هرگز حاضر نیست به میل خود آن را بیاشامد و مرگ از هر جا به سراغ او می آید ولی با این همه نمی میرد! و بدنبال آن ، عذاب شدیدی است!

اعمال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند ، همچون خاکستری است در برابر تندباد در یک روز طوفانی! آنها توانایی ندارند کمترین چیزی از آنچه را انجام داده اند ، به دست آورند و این همان گمراهی دور و دراز است!


 شهادت امام محمد باقر علیه السلام  تسلیت.

http://www.pazhoheshkade.ir/wp-content/uploads/454594_745.jpg

امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند:

هر که بر خدا توکل کند ، مغلوب نمی شود ، و هر که از گناه به خدا پناه برد ، شکست نمی خورد .

بحارالانوار ، ج 68، ص 151


۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۳ ، ۱۹:۲۹
مدیون زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

خادم ارباب

جَون بنِ حُوَی رضی الله عنه


پلان اول: امروز کسی تو را نمی شناسد.

- این همان غلام سیاه است؟ جون بن حوّی؟!

- نه ، تو..تو اشتباه می کنی! جون که این قدر سفید نبود. آن غلام سیاه...

- می خواهی داد بزنی و بگویی که سفیدرویی ات چیزی نیست جز برکت دعای مولا، اما پشیمان می شوی؛ گوشی که صدای هل من ناصر حسین علیه السلام را نشنیده، صدای تو را هم از بالای نیزه ها نخواهد شنید.

پلان دوم: غلامی سیاه و اهل نوبه بود. امیرالمؤمنین علیه السلام او را از فضل بن عباس بن عبدالمطلب به مبلغ ۱۵۰ دینار خریداری نمود، و به ابوذر هدیه کرد. وی تا هنگام تبعید ابوذر و نیز در تبعیدگاه (ربذه) در کنار او بود. پس از وفات ابوذر در سال ۳۲ هجری جون به مدینه برگشت و در خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام و سپس در خدمت امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و سرانجام در خدمت امام سجاد علیه السلام بود.

پلان سوم: او همراه امام حسین علیه السلام از مدینه به کربلا آمد و در زمره یاران آن حضرت قرار گرفت. چون درگیری لشگر عمر بن سعد با لشگر سیدالشهداء‌(ع) شروع شد، جون در مقابل حسین(ع) ایستاد و اجازه قتال خواست، امام فرمود: تو آزادی، پس خودت را گرفتار مکن.

 

جون به پاهای امام حسین‌(ع) افتاد و آنها را بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا! انصاف است من در روزگار صلح کاسه لیس شما باشم و در سختی شما را تنها بگذارم؟ درست است بدنم بدبو، جسمم پست و رنگم سیاه است عنایتی بفرما تا بدنم خوشبو، جسمم شریف و رنگم سفید شود، به خدا قسم از شما جدا نمی‌شوم تا این خون سیاه، با خونهای شما در آمیزد. پس حسین(ع) به او اذن داد او به میدان رفت در حالی که رجز می خواند و می‌گفت: فاجران چگونه خواهند دید شجاعت و شهامت فرد سیاهی را که همراه با شمشیر و تیر و کمان محکم از آل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع می کند...

 

پلان چهارم: بار الها! رویش را سفید و بویش عطرآگین فرما

 امام علیه السلام در کنار او ایستاد و گفت: «خدایا صورتش را سفید گردان؛ بوی او را پاکیزه و خوشبو گردان؛ او را با محمد صلی الله علیه و آله و سلم محشور کن و میان او و خاندان پیامبر آشنایی برقرار ساز.» امام باقر علیه السلام از پدرش امام زین‌ العابدین علیه السلام نقل می ‏کند که پس از گذشت ده روز از شهادت جون، بدن او بوی مشک می‏ داد.  

 

پلان پنجم: مولای من!

من غلام سیاه دل و فقیر را به چند درهم می خری؟ آیا درهمی ارزش دارم؟ روی سیاه من شرمسار شماست طاقت بالا آوردن سرم را ندارم. شکسته ام!دست خالی ام. من هیچی ندارم. هرچی هست روسیاهی ...

آقا جان!مولای من! پسر فاطمه!

من هستم. مدیون زهرا، دل پر از غبار گناه سیاه و تاریک ... محضرتان نشسته ام دعایی فرمایید.


پلان آخر: قُل انَ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحیای وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ العالمینَ. انعام/162

*التماس دعا!یازهرا

 

۱۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۳ ، ۱۸:۰۷
مدیون زهرا سلام الله علیها

بسم رب الشهدا و الصدیقین

به نام حضرت مادر.

تقدیم به مادران شهدا

دفاع، مقدس شد  از قطره قطره خون شهدا

دفاع، مقدس شد  از انتظار مقدس مادران شهدا

انتظار سرخ

(+)

بهروز صبوری

باز هم در دل جنون آغاز شد
زخم میدانهای مین ابراز شد

باز هم مجنون لیلایی شدیم
بعد عمری باز شیدایی شدیم . . .


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۳ ، ۱۹:۲۳
مدیون زهرا سلام الله علیها

بسم رب الحسین علیه السلام

برای ذکر مجلس ششم از دیگران مایه می گذاریم.

مجلس حبیب با پای دل بروید. بسم الله...

(اینجا)


پی نوشت: هفته دفاع مقدس گرامی باد.
رزق خواهران سربند "فداییان رهبر"  بود و برادران سربند " از نسل علی اکبریم"
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۵۷
مدیون زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم


تائب صحراى کربلا

از یک تائب در صحراى کربلا برایتان نام ببرم و عرض آخر من باشد: یک توبه مقبول، یک توبه بسیاربسیار جدى در کربلا توبه حُرّ بن یزید ریاحى است. حر، مرد شجاع و نیرومندى است. اولین بار که عبیداللَّه زیاد مى‏خواهد هزار سوار براى مقابله با حسین بن على بفرستد، او را انتخاب مى‏کند. او به اهل بیت پیغمبر ظلم و ستم کرده است. گفتم وقتى که جنایت بزرگ شد، وجدان انسان (اگر وجدان نیمه زنده‏اى هم باشد) عکس العمل نشان مى‏ دهد. حالا ببینید عکس العمل نشان دادن مقامات عالى روح در مقابل مقامات دانى چگونه است؟ راوى مى‏ گوید حر بن یزید را در لشکر عمر سعد دیدم در حالى که مثل بید مى‏ لرزید. تعجب کردم. رفتم جلو، گفتم: حر! من تو را مرد بسیار شجاعى مى‏ دانستم و اگر از من مى‏ پرسیدند اشجع مردم کوفه کیست، من از تو نمى‏ گذشتم. تو چطور ترسیده‏ اى؟ لرزه به اندامت افتاده است. گفت: اشتباه مى‏ کنى، من از جنگ نمى‏ ترسم. از چه مى‏ ترسى؟ من خودم را در سر دوراهى بهشت و جهنم مى‏ بینم، خودم را میان بهشت و جهنم مخیّر مى‏ بینم، نمى‏ دانم چه کنم، این راه را بگیرم یا آن راه را؟ اما عاقبت، راه بهشت را گرفت. آرام آرام اسب خودش را کنار زد به طورى که کسى نفهمید که چه مقصود و هدفى دارد. همینکه رسید به نقطه‏اى که دیگر نمى‏توانستند جلویش را بگیرند، یکمرتبه به اسب خودش شلّاق زد، آمد به طرف خیمه حسین بن على. نوشته‏ اند سپر خودش را وارونه کرد به علامت اینکه من براى جنگ نیامده‏ ام، براى امان آمده‏ ام.

خودش را مى‏ رساند به آقا اباعبداللَّه، سلام عرض مى‏ کند. اولین جمله‏ اش این است:

«هَلْ تَرى‏ لى مِنْ تَوْبَةٍ؟»  آیا توبه این سگ عاصى قبول است؟ فرمود: بله، قبول است. کرم حسینى را ببینید! نفرمود آقا این چه توبه ‏اى است؟! حالا که ما را به این بدبختى نشانده‏ اى، آمده ‏اى توبه مى‏ کنى؟ ولى حسین این‏جور فکر نمى‏ کند.

حسین همواره دنبال هدایت مردم است. اگر بعد از آنکه تمام جوانانش هم کشته شدند، لشکریان عمر سعد توبه مى‏ کردند، مى‏گفت توبه همه‏ تان را قبول مى‏ کنم؛ به دلیل اینکه یزیدبن معاویه بعد از حادثه کربلا به على بن الحسین علیه السلام مى‏گوید: آیا اگر من توبه کنم قبول مى‏ شود؟ فرمود: بله، اگر تو واقعاً توبه کنى قبول مى‏ شود، ولى او توبه نکرد. حر به حسین علیه السلام گفت: آقا! اجازه بده من بروم به میدان، جان خودم را فداى شما کنم. فرمود: تو مهمان ما هستى، از اسب بیا پایین، چند لحظه‏ اى اینجا باش. عرض کرد: آقا! اگر اجازه بدهید من بروم بهتر است. این مرد خجالت مى‏ کشید، شرم داشت، چرا؟ چون با خودش زمزمه مى‏ کرد که خدایا من همان گنهکارى هستم که براى اولین بار دل اولیاى تو را لرزاندم، بچه‏ هاى پیغمبر تو را مرعوب کردم. چرا این مرد حاضر نشد در کنار حسین بن على بنشیند؟ چون اندیشید که درحالى که من اینجا نشسته‏ام، نکند یکى از بچه‏ هاى حسین بیاید و چشمش به من بیفتد و من غرق در شرمندگى و خجالت بشوم.

منبع: آزادی معنوی، استاد شهید مرتضی مطهری

 

یاحسین مرا هم می پذیری؟؟؟

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۴۲
مدیون زهرا سلام الله علیها

بسم رب المهدی ارواحنا فداه

عزیز دل زهرا بدجور دلم گرفته

(++)


narges

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۰۳
مدیون زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

صوت نوشت : (+)

15479518511721215898 390x390 کنارِ خویش نگه دار نوکر خود را

مجلس چهارم را پای منبر عشق می نشینیم

یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات میدهد و گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه‌ی گمراهی میغلتاند. ای شریح قاضی! چرا وقتی که دیدی هانی در آن وضعیت است، شهادت حق ندادی؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهنده‌ی دنیا بر دین، همین است.

به داخل شهر کوفه برگردیم: وقتی که عبیداللَّه بن زیاد به رؤسای قبایل کوفه گفت بروید و مردم را از دور مسلم پراکنده کنید وگرنه پدرتان را در میآورم چرا امر او را اطاعت کردند؟! رؤسای قبایل که همه‌شان اموی نبودند و از شام نیامده بودند! بعضی از آنها جزو نویسندگان نامه به امام حسین علیه‌السّلام بودند. شَبَثْ بن ربْعی یکی از آنها بود که به امام حسین علیه‌السّلام نامه نوشت و او را به کوفه دعوت کرد. همو، جزو کسانی است که وقتی عبیداللَّه گفت بروید مردم را از دور مسلم متفرّق کنید قدم پیش گذاشت و به تهدید و تطمیع و ترساندن اهالی کوفه پرداخت!

چرا چنین کاری کردند؟! اگر امثال شَبَثْ بن ربْعی در یک لحظه‌ی حسّاس، به جای این‌که از ابن زیاد بترسند، از خدا میترسیدند، تاریخ عوض میشد. گیرم که عوام متفرّق شدند؛ چرا خواصِ مؤمنی که دوْر مسلم بودند، از او دست کشیدند؟ بین اینها افرادی خوب و حسابی بودند که بعضیشان بعداً در کربلا شهید شدند؛ اما این‌جا، اشتباه کردند.

البته آنهایی که در کربلا شهید شدند، کفّاره‌ی اشتباهشان داده شد. درباره‌ی آنها بحثی نیست و اسمشان را هم نمیآوریم. اما کسانی از خواص، به کربلا هم نرفتند. نتوانستند بروند؛ توفیق پیدا نکردند و البته، بعد مجبور شدند جزو توّابین شوند. چه فایده؟! وقتی امام حسین علیه‌السّلام کشته شد؛ وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت؛ وقتی فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگرچه فایده؟! لذاست که در تاریخ، عدّه‌ی توّابین، چند برابر عدّه‌ی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! به‌خاطر این‌که در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه‌ی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند.

...

خواص! خواص! طبقه‌ی خواص! عزیزان من! ببینید شما جزو کدام دسته‌اید؟ اگر جزو خواصید - که البته هستید - پس حواستان جمع باشد. عرض ما فقط این است. البته مطلبی که درباره‌ی آن صحبت کردیم، خلاصه‌ای از کل بود. در دو بخش باید روی این مطلب کار شود: یکی بخشِ تاریخی قضیه است؛

بخش دیگری که باید روی آن کار شود، تطبیق با وضع هر زمان است. نه فقط زمان ما، بلکه هر زمان. باید معلوم شود که در هر زمان، طبقه‌ی خواص، چگونه باید عمل کنند تا به وظیفه‌شان عمل کرده باشند. این‌که گفتیم اسیر دنیا نشوند یک کلمه است. چگونه اسیر دنیا نشوند؟ مثالها و مصداقهایش چیست؟

 

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسول ‌الله (ص)، ۱۳۷۵/۰۳/۲۰ 

متن کامل (اینجا


اگر به عیادت می‌رفتم( ++)

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۴۰
مدیون زهرا سلام الله علیها
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۲ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۰۷
مدیون زهرا سلام الله علیها

امام خامنه ای


سلام علی المهدی و نائبه امین

 

آقا جان!

جانم فدای شما.

دل نگرانتون شدیم به خدا.

صلوات بارانی  نذر سلامتیتون...

فردا پنجشنبه رو برای سلامتی حضرت آقا روزه بگیریم.

وعده (+++)

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۵۳
مدیون زهرا سلام الله علیها