دلتنگ نوشت...
بسم الله الرحمن الرحیم
دلتنگ آسمانم
آسمان و دوستان شهدایی اش....
ما جبههایها از لقاءالله جاموندیـم..!
دهه شصتیا،دهه هفتادیا،دهه هشتادیا
ازبقیةالله جانمونیـد
حاجحُسیـنیڪتا
بسم الله الرحمن الرحیم
دلتنگ آسمانم
آسمان و دوستان شهدایی اش....
ما جبههایها از لقاءالله جاموندیـم..!
دهه شصتیا،دهه هفتادیا،دهه هشتادیا
ازبقیةالله جانمونیـد
حاجحُسیـنیڪتا
از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند:
در اردوگاه شما را شکنجهتان میکنند یا نه؟
همه به آقا سید نگاه کردند ولی آقا سید چیزی نگفت
مأمور صلیب سرخ گفت:آقا شما را شکنجه میکنند یا نه؟ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید.
آقا سید باز هم حرفی نزد.
پس شما را شکنجه نمیکنند؟
آقا سید با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمی گفت. نوشتند اینجا خبری از شکنجه نیست.
افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود، آقای ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت:
تو بیشتر از همه کتک خوردی، چرا به اینها چیزی نگفتی؟
آقای ابوترابی برگشت فرمود:ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند . دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمیبرند.
فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش می زد
می گفت شما الحق سربازان خمینی هستید.
سلام ونور..
احوال شما خوبید الحمدالله..
هر دفعه که میرم گلزار به نیابت از شما کنار شهید بخشنده نایب الزیاره ایم..
در پناه خدا و امام زمان(عج) زهرایی بمانید.
التماس دعای فرج و عاقبت بخیری با شهادت