آسمان مدیون زهراست

آسمان مدیون زهراست

بسم الله الرحمن الرحیم
اینجا قرارگاه دل است. به نیابت از شهیدان غلامرضا آویش ،سید رضا و سید محسن قریشی
خاک پای مادر مظلومیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
صل الله علیک ایتها الشهیده...
********

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تائب کربلا» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


تائب صحراى کربلا

از یک تائب در صحراى کربلا برایتان نام ببرم و عرض آخر من باشد: یک توبه مقبول، یک توبه بسیاربسیار جدى در کربلا توبه حُرّ بن یزید ریاحى است. حر، مرد شجاع و نیرومندى است. اولین بار که عبیداللَّه زیاد مى‏خواهد هزار سوار براى مقابله با حسین بن على بفرستد، او را انتخاب مى‏کند. او به اهل بیت پیغمبر ظلم و ستم کرده است. گفتم وقتى که جنایت بزرگ شد، وجدان انسان (اگر وجدان نیمه زنده‏اى هم باشد) عکس العمل نشان مى‏ دهد. حالا ببینید عکس العمل نشان دادن مقامات عالى روح در مقابل مقامات دانى چگونه است؟ راوى مى‏ گوید حر بن یزید را در لشکر عمر سعد دیدم در حالى که مثل بید مى‏ لرزید. تعجب کردم. رفتم جلو، گفتم: حر! من تو را مرد بسیار شجاعى مى‏ دانستم و اگر از من مى‏ پرسیدند اشجع مردم کوفه کیست، من از تو نمى‏ گذشتم. تو چطور ترسیده‏ اى؟ لرزه به اندامت افتاده است. گفت: اشتباه مى‏ کنى، من از جنگ نمى‏ ترسم. از چه مى‏ ترسى؟ من خودم را در سر دوراهى بهشت و جهنم مى‏ بینم، خودم را میان بهشت و جهنم مخیّر مى‏ بینم، نمى‏ دانم چه کنم، این راه را بگیرم یا آن راه را؟ اما عاقبت، راه بهشت را گرفت. آرام آرام اسب خودش را کنار زد به طورى که کسى نفهمید که چه مقصود و هدفى دارد. همینکه رسید به نقطه‏اى که دیگر نمى‏توانستند جلویش را بگیرند، یکمرتبه به اسب خودش شلّاق زد، آمد به طرف خیمه حسین بن على. نوشته‏ اند سپر خودش را وارونه کرد به علامت اینکه من براى جنگ نیامده‏ ام، براى امان آمده‏ ام.

خودش را مى‏ رساند به آقا اباعبداللَّه، سلام عرض مى‏ کند. اولین جمله‏ اش این است:

«هَلْ تَرى‏ لى مِنْ تَوْبَةٍ؟»  آیا توبه این سگ عاصى قبول است؟ فرمود: بله، قبول است. کرم حسینى را ببینید! نفرمود آقا این چه توبه ‏اى است؟! حالا که ما را به این بدبختى نشانده‏ اى، آمده ‏اى توبه مى‏ کنى؟ ولى حسین این‏جور فکر نمى‏ کند.

حسین همواره دنبال هدایت مردم است. اگر بعد از آنکه تمام جوانانش هم کشته شدند، لشکریان عمر سعد توبه مى‏ کردند، مى‏گفت توبه همه‏ تان را قبول مى‏ کنم؛ به دلیل اینکه یزیدبن معاویه بعد از حادثه کربلا به على بن الحسین علیه السلام مى‏گوید: آیا اگر من توبه کنم قبول مى‏ شود؟ فرمود: بله، اگر تو واقعاً توبه کنى قبول مى‏ شود، ولى او توبه نکرد. حر به حسین علیه السلام گفت: آقا! اجازه بده من بروم به میدان، جان خودم را فداى شما کنم. فرمود: تو مهمان ما هستى، از اسب بیا پایین، چند لحظه‏ اى اینجا باش. عرض کرد: آقا! اگر اجازه بدهید من بروم بهتر است. این مرد خجالت مى‏ کشید، شرم داشت، چرا؟ چون با خودش زمزمه مى‏ کرد که خدایا من همان گنهکارى هستم که براى اولین بار دل اولیاى تو را لرزاندم، بچه‏ هاى پیغمبر تو را مرعوب کردم. چرا این مرد حاضر نشد در کنار حسین بن على بنشیند؟ چون اندیشید که درحالى که من اینجا نشسته‏ام، نکند یکى از بچه‏ هاى حسین بیاید و چشمش به من بیفتد و من غرق در شرمندگى و خجالت بشوم.

منبع: آزادی معنوی، استاد شهید مرتضی مطهری

 

یاحسین مرا هم می پذیری؟؟؟

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۴۲
مدیون زهرا سلام الله علیها